عکس های دیدنی از خلاقیت های هنری با انواع خوراکیها !


عکس های دیدنی از خلاقیت های هنری با انواع خوراکیها !

عکس های دیدنی از خلاقیت های هنری با انواع خوراکیها !

[ بازدید : 101 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]


ادامه مطلب

[ سه شنبه 8 مهر 1393 ] [ 19:02 ] [ محمد ]

[ ]

چرانمی تونم درس بخونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا نمیتونیم درس بخونیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سال 365 روز است. در حالی که:


1- در سال 52 جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب 313 روز باقی میماند.


2- حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل گرمای هوامطالعه ی دقیق برای یک فرد نرمال مشکل است. بنابراین۲۶۳ روز دیگرباقی میماند.


3- در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا" 122 روز میشود. بنابراین 141 روز باقی میماند.


4- اما سلامتی جسم و روح روزانه 1 ساعت تفریح را میطلبد که جمعا" 15 روز میشود. پس 126 در روز باقی میماند.


5- طبیعتا" 2 ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است که در کل 30 روز میشود. پس 96 روز باقی میماند


6- 1 ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افکار به صورت تلفنی لازم است. چراکه انسان موجودی اجتماعی است. این خود 15 روز است. پس 81 روز باقی میماند


7- روزهای امتحان 35 روز از سال را به خود اختصاص میدهند. پس 46 روز باقی میماند.تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست کم 30 روز در سال هستند. پس 16 روز باقی میماند


8- در سال شما 10 روز را به بازی میگذرانید. پس 6 روز باقی میماند


9- در سال حداقل 3 روز به بیماری طی میشود و 3 روز دیگر باقی است .


10- سینما رفتن و سایر امور شخصی هم 2 روز را در بر میگیرند.


پس 1 روز باقی میماند که این یک روز هم روز تولد شماست چگونه میتوان در آن روز درس خواند؟

[ بازدید : 102 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 8 مهر 1393 ] [ 19:00 ] [ محمد ]

[ ]

سلامتی اون مادری که.......


لامتی اون مادری که .........

وقتی که تو ۱ ساله بودی، اون (مادرت) بِهت غذا میداد و تو رو تر و خشک می کرد ...
تو هم با گریه کردن در تمام شب از اون تشکر می کردی!


وقتی که تو ۲ ساله بودی، اون، بهت یاد داد تا چه جوری راه بری.
تو هم این طوری ازش تشکر می کردی، که وقتی صدات می زد، فرار می کردی!


وقتی که ۳ ساله بودی، اون، با عشق، تمام غذایت را آماده می کرد.
تو هم با ریختن ظرف غذات ،کف اتاق،ازش تشکر می کردی !


وقتی ۴ ساله بودی، اون برات مداد رنگی خرید.
تو هم، با رنگ کردن میز اتاق نهار خوری، ازش تشکر می کردی!


وقتی که ۵ ساله بودی، اون، لباس شیک به تنت کرد تا به مهد کودک بری.
تو هم، با انداختن (به عمد) خودت تو گِل، ازش تشکر کردی !


وقتی که ۶ ساله بودی، اون، تو رو تا مدرسه ات همراهی می کرد.
تو هم، با فریاد زدنِ : من نمی خوام برم!، ازش تشکر می کردی ...!


وقتی که ۷ ساله بودی، اون، برات یک توپ فوتبال خرید.
تو هم، با شکستن پنجره همسایه کناری، ازش تشکر کردی!!!


وقتی که ۸ ساله بودی، اون، برات بستنی خرید.
تو هم، با چکوندن (بستنی) به تمام لباست، ازش تشکر کردی!


وقتی که ۹ ساله بودی، اون، هزینه کلاس پیانوی تو رو پرداخت.
تو هم، بدون زحمت دادن به خودت برای یاد گیری پیانو، ازش تشکر کردی!


وقتی که ۱۰ ساله بودی، اون، تمام روز رو رانندگی کرد تا تو رو از تمرین فوتبال به کلاس ژیمناستیک و از اونجا به جشن تولد دوستانت، ببره....
تو هم با بیرون پریدن از ماشین، بدون اینکه حتی پشت سرت رو هم نگاه کنی ازش تشکر کردی !


وقتی که ۱۱ ساله بودی، اون تو و دوستت رو برای دیدن فیلم به سینما برد.
تو هم، ازش تشکر کردی: ازش خواستی که در یه ردیف دیگه بشینه !


وقتی که ۱۲ ساله بودی، اون دلسوزانه تو رو از تماشای بعضی برنامه های تلوزِیِونی بر حذر داشت.
تو هم، ازش تشکر کردی: صبر کردی تا از خونه بیرون بره و بعد ...


وقتی که ۱۳ ساله بودی، اون بهت پیشنهاد داد که موهاتو اصلاح کنی.
تو هم، ازش تشکر کردی، با گفتن این جمله: تو اصلاً سلیقه ای نداری!


وقتی که ۱۴ ساله بودی، اون، هزینه اردو یک ماهه تابستانی تو رو پرداخت کرد.
تو هم،ازش تشکر کردی: با فراموش کردن نوشتن یک نامه ساده !!!


وقتی که ۱۵ ساله بودی، اون از سرِ کار برمی گشت و می خواست که تو رو در آغوش بگیره و ابراز محبت کنه ...
تو هم، ازش تشکر کردی: با قفل کردن درب اتاقت!


وقتی که ۱۶ ساله بودی، اون بهت رانندگی یاد داد ...
تو هم ،هر وقت که می تونستی ماشین رو بر می داشتی و می رفتی ؛ اینجوری ازش تشکر کردی!



وقتی که ۱۷ ساله بودی،و وقتیکه اون منتظر یه تماس مهم بود :
تمام شب رو با تلفن صحبت کردی و، اینطوری ازش تشکر کردی


وقتی که ۱۸ ساله بودی، اون ، در جشن فارغ التحصیلی دبیرستانت، از خوشحالی گریه می کرد..
تو هم، ازش تشکر کردی،اینطوری که تا تموم شدن جشن، پیش مادرت نیومدی!


وقتی که ۱۹ ساله بودی، اون، شهریه دانشگاهت رو پرداخت، همچنین، تو رو تا دانشگاه رسوند و وسائلت رو هم حمل کرد.
تو هم، ازش تشکر کردی،:با گفتن خداحافظِ خشک و خالی، بیرون خوبگاه، به خاطر اینکه نمی خواستی جلوی دوستات خودتو دست و پا چلفتی و بچه ننه نشون بدی!!!


وقتی که ۲۰ ساله بودی، اون، ازت پرسید که، آیا شخص خاصی به عنوان همسر مد نظرت هست؟
تو هم، ازش تشکر کردی با گفتنِ: به تو ربطی نداره !


وقتی که ۲۱ ساله بودی، اون، بهت پیشنهاد خط مشی برای آینده ات داد.
تو هم، با گفتن این جمله ازش تشکر کردی: من نمی خوام مثل تو باشم!!!


وقتی که ۲۲ ساله بودی، اون تو رو، در جشن فارغ التحصیلی دانشگاهت در آغوش گرفت.
تو هم،ازش تشکر کردی،ازش پرسیدی که: می تونی هزینه سفر به اروپا را برام تهیه کنی؟!


وقتی که ۲۳ ساله بودی، اون، برای اولین آپارتمانت، بهت اثاثیه داد.
تو هم، ازش تشکر کردی،با گفتن این جمله، پیش دوستات،:اون اثاثیه ها زشت و قدیمی هستن!


وقتی که ۲۴ ساله بودی، اون دارایی های تو رو دید و در مورد اینکه، در آینده می خوای با اون ها چی کار کنی، ازت سئوال کرد..
تو هم با دریدگی و صدایی (که ناشی از خشم بود) فریاد زدی:مــادررر،لطفا تو کارام دخالت نکن !


وقتی که ۲۵ ساله بودی، اون، کمکت کرد تا هزینه های عروسی رو پرداخت کنی، و در حالی که گریه می کرد بهت گفت که: دلم خیلی برات تنگ می شه...
تو هم ازش تشکر کردی، اینطوری که، یه جای دور رو برای زندگیت انتخاب کردی!!!


وقتی که ۳۰ ساله بودی، اون، از طریق شخص دیگه ای فهمید که تو بچه دار شدی و به تو زنگ زد.
تو هم با گفتن این جمله ،ازش تشکر کردی، همه چیز دیگه تغییر کرده !!!


وقتی که ۴۰ ساله بودی، اون، بهت زنگ زد تا روز تولد یکی از اقوام رو یادآوری کنه.
تو هم با گفتن"من الان خیلی گرفتارم" ازش تشکرکردی!


وقتی که ۵۰ ساله بودی، اون، مریض شد و به مراقبت و کمک تو احتیاج داشت.
تو هم با سخنرانی کردن در مورد اینکه والدین، سربار فرزندانشون می شن، ازش تشکر کردی!!!


و سپس، یک روز، اون، به آرامی از دنیا میره و تمام کارهایی که در حق مادرت انجام ندادی، مثل تندر بر قلبت فرود میاد ...

------------ --------- ------ --------- --------- --------- -------


اگه مادرت،هنوز زنده هست، فراموش نکن که بیشتر از همیشه بهش محبت کنی : با کوچکی یک بوسه تا بزرگی گفتن : مادر دوستت

[ بازدید : 110 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 8 مهر 1393 ] [ 18:58 ] [ محمد ]

[ ]

عکس ضد بارسلونا


[ بازدید : 110 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 8 مهر 1393 ] [ 18:51 ] [ محمد ]

[ ]

لیوان ترک خورده


زندگی مثل لیوان ترک خورده میمونه

بخوری ، تموم میشه

نخوری ، حروم میشه

از زندگیت لذت ببر

چون در هر صورت تموم میشه...

[ بازدید : 110 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 8 مهر 1393 ] [ 18:49 ] [ محمد ]

[ ]

چشم

آیا انجام کارهای ظریف مثل قالی بافتن می‌تواند باعث ضعیف شدن چشم ما شود‌، همچنین کار با کامپیو‌تر علاوه بر ضعیف کردن چشم باعث آسیب به آن می‌‌شود؟

دکتر محمدرضا فرتوک‌زاده، فوق‌تخصص پیوند قرنیه و عضو هیات علمی‌ دانشگاه علوم پزشکی تهران در این مورد برایمان توضیح می‌دهد.

هر کاری که با فاصله نزدیک و به صورت طولانی مدت انجام شود مثل قالیبافی و کار با کامپیو‌تر می‌تواند چشم را نیم نمره ضعیف کند و ممکن است این ضعیف شدن چشم با استراحت به حالت طبیعی برگردد. زمانی که افراد هفت تا هشت ساعت با کامپیو‌تر به طور مداوم کار می‌کنند‌، ماهیچه‌های تطابقی چشم اسپاسم ( گرفتگی ) پیدا می‌کنند و چشم‌درد، تهوع و سردرد به وجود می‌‌آید. این بیماری، سندروم نگاه کردن به کامپیوتر CVS نام دارد‌. راه‌حل این مساله این است که بعد از ۱۵دقیقه کار با کامپیو‌تر یک دقیقه‌، بعد از نیم ساعت سه‌دقیقه و بعد از یک ساعت کار با کامپیو‌تر پنج‌دقیقه به فضایی دور‌تر از شش متر نگاه کنید تا اسپاسم ( گرفتگی ) از بین برود.


برگرفته شده از pishandish.blog.ir

[ بازدید : 120 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 8 مهر 1393 ] [ 18:45 ] [ محمد ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]